امین
یه اتفاق خیلی جالب باعث شد که تصمیم بگیرم این پست رو بزارم ...
دایی امین قصه ی ما عااااااااااااشقِ سایناست
از اونجایی که امین زیاد سفر میره و اگه یه هفته کرمانِ دو هفته نیست!!!هرجا سفر میره برا ساینا حتما حتما یه سوغاتی میاره..
اما این دفعه یه اتفاق جالب افتاد که باعث شد من تصمیم بگیرم کلا یه پست بزارم عکس تمام کادو هایی که تا حالا به ساینا داده رو ثبت کنم تا بعدهاااااااااااااا هم من هم ساینا اییییییییییییین همه محبت و مهربونی دایی امین یادمون نره و جبران کنیم
اول عکس هدیه های قبلی رو میزارم بعد که رسیدیم به آخریش که همین 4 روز پیش ساینا گرفته خدمتتون توضیح میدم چی شده وجریان از چه قراره...
این دو تا اولین کادوهای سایناست اون لیوان که روز تولد به ساینا داده شد
خروسه هم خیلی بامزست وقتی سرشو میگیری و بلندش میکنی شروع میکنه به جیغ زدن قوقولی کردن
اینم خانوم خرسی خوشمِل
این ماهی هاکه دوتابسته بودن یه بسته عمه هانیه از بندر برا ساینا آورد یکی دایی امین
آقای اسمرفی و قوقولییییی که امین توی دو تا سفر جداگانه ی بندر آورده
این یکی وقتی ساینا خیلی کوچولو بود گرفت خیلی دوسش داشت بالای گهوارش
آویزون کردیمو وقتی روشنش میکردیم کلیی ذوق میکردی
آقای سوسمار
اینم خیلی برات جالب و سرگرم کننده ست سوغاتیه مشهدِ
عااااشقه این یکی هستی،هر جاش دست میزاری یه آهنگ میزنه کلی باهاش قر میدی
1دست لباس خوشکل از تهران خریده
این دو تا هم شعر میخونن و میرقصن ساینا هم همراهیشون میکنه
این برچسب های خیلی خوشکلم از ایرانشهر برامون آورده با دو تا پروانه و گل سه بعدی
حالا میریم سراغ اصل مطلب که دلیل نوشتن این پسته
ایندفعه دایی امین میرفت بندر بهش گفتم تو رو خدا دیگه برا ساینا عروسک نخر درو دیوار اتاقش پر شده دیگه واقعا جا نداریم...
اونم گفت باشه خیالت رااااحت!!!
بله بعد از چند روز برگشته زنگ زده بیا سوغاتیه ساینا رو ببر
باااااااااااااااااااااازم؟؟؟؟؟؟؟
رفتم میبینم این دفعه دوتا چیز متفاوت و عجییییییییییییییییییییییییب خریییییده
حالا خودتون ببینید....
بله کفش...حالا چرا باعث شد که بگم عجییییییییییییییییییییییب؟؟؟
همینطور که تو عکس مستحضرید اینجا دوجفت کفش کپیییییی هم داریم!!!
چند روزی دایی امین نبود ما برا ساینا یه جفت کفش خریدیم که سایزش 24 و بزرگتر گرفتیم
از اونجایی هم که منو داداش عزیز تر از جانم سلایقمون بسیار بسیار به هم نزدیکه نتیجه ش این میشه که اونم از بند دقیقا همون طرح کفش با همون رنگ و از همه جالبتر همون سایز 24 بخره و برا ساینا با کلی عشق و محبت بیاره....
وقتی دیدمشون شکِ شدم فاطی که تا 1 ساعت میخندید..
آخه این همه تفاهم؟؟؟؟
خلاصه بردیم مغازه عوض کنیم مردِ گفت شرمنده خانوم ما این مدل کفش دیروز تموم کردیم نمیتونم پس بگیرم فرووووش نمیره
بله دیگه شانس روی شانس....
ماهم تصمیم گرفتیم بدیمشون به آیناز دختر دایی خودم
مبارکش باشه قسمت اون بود
یه هدیه دیگه هم دایی امین برامون داشت که کلیییییییییییی سوپرایز شدیم
از اونجایی که یه مدتِ شیر باز کم شده گیر نمیاد رفته کل بندر گشته و یه جا پیدا کرده و 1کارتون 24 تایی آپتامیل 3 برا ساینا جونم آورده
آآآآآآآآآآآآآآآخ جون خدایا شکرت... خیالم راحت شد
اینم عکسش
دستش درد نکنه خیییییییییییییییییییییییلی ماهه، 1دونه است
عااااااااااااااشقشم
خدایا برامون حفظش کن