دوچرخه ی کسرا
یه مدتی میشد تو فکر بودم برا ساینا یه دوچرخه بخرم تا پارکی جایی میریم مجبور نباشم مدام بغلش کنم و اونم بیشتر لذت ببره و بازی کنه
اما نگران بودم براش بخرم و سوار نشه دقیقا مثل کالسکه و روروئک و خیلی چیزا که بدون استفاده موندن
برا همین دودل بودم بخرم یا نخرم که یهوووووووووو یادم اومد که آره کسرا یدونه داره پس اول امتحان کنم بعد بخرم اما رو م نمیشد به مامان سودابه جون بگم و دوچرخه رو قرض بگیرم اما یه روز دل به دریا زدیمو گفتیم و ایشونم لطف کردن اماده کردن و رفتیم آوردیم
اما فرداش کلی ناراحت بودم که چرا قبلش با سودابه جون هماهنگ نکردم و از اونجایی که یه مدت تو یاهو off بودن به عم حامد گفتم وعمو حامدم گفت که چه حرفیه قابل ساینا رو نداره و ماهم با پررویی از خدا خواستیم(همه ی اینا رو گفتم تا اینجا از سودابه جون معذرت خواهی کنم..سودابه جون ببخشید ما اینقدر پررو بی ملاحظظه ایم)
خلاصه از اونروز که دوچرخه رو آوردیم ساینا روزش رو با اون شروع میکنه و شبش رو تموم..
خیلی خوشش اومده دیروز رفتیم پارک مادر تمام اون 3ساعتی که پارک بود تو دوچرخه اینور و اونور رفت و ماهم نفسی کشیدیم
خدا خیر بده تمام دست اندر کاران رو
اینم ساینا و دوچرخه یکسرا