هفته 33
سلام نازگل مامانی خوبی عزیز دلم؟ دیروز ٣٠ ١ردیبهشت باز من نوبت دکتر داشتم. کلی ذوق مرگ بودم که صدای قلبتو میشنوم و میبینمت و ازخانم دکتر میخوام فیلم سونو روبهم بده
آخه ماه قبل خانم دکتر سرش شلوغ بود نشد فیلمتو بگیرم اما زهی خیال باطل... چون ایندفعه اصلا سونو نکرد،مامانی فقط صدای قلب دخترنازشو شنیدالهی مادر فدای ضربا ن قلبت...
الان تقریبا آخرای هفته ی٣٣ هستی عشق مامان حسابی بزرگ شدی
١چیزجالب اینکه سوفی (منشی دکتر )٢تا اسم دختر بهم پیشنهاد داد که به زندگیم نشنیده بودم(روشنا_تی تری)
آخه میدونی من خیلی وقته دنبال ١اسم برا شمامیگردم که از همه نظر عالی باشه و از همه کمک میگیرم
دیشب خاله سیما برام١ ساعته ١مانتو دوختکه هم شیک باشه هم راحت و هم خنک،
آخه شما در حال بزرگ شدنی مانتوهام همه در حال تنگ شدن منم کههر روز دانشگام ووقت وحوصله خرید مانتو نداشتم واقعا به این مانتو نیاز داشتم دستش درد نکنه
امروزم بابایی همباید بره دکتر گوارش خداکنه مشکلی نداشته باشه
از همه ی اینا که بگذریم باید اینو بهت بگم که مامانی و بابایی عاشقتن و بی صبرانه منتظر اومدنت
خیلی دوستت دارم نفسم عروسکم