عید نوروز
درسته خیلی دیر شده اما خب جلو ضرر هر وقت بگیریم منفعته.
قصد دارم این پست های تاریخ گذشته رو مختصر و مفید بنویسم و بیشتر عکس بزارم
هدف به یادگار موندنِ، پس تا یادم نرفتن بنویسم
بله ما 29 اسفند سه تایی رفتیم یاسوج تا سال رو با عمو حمید و خاله معصومه تو شهر قشنگ یاسوج شروع کنیم
12 ساعت تو راه بودیم که نزدیک 10 ساعتشو ساینا کوچولومون خواب بود و اصلا ِ اصلا اذیت نکرد
اولین سال نو ِساینا تو خونه ی عمو حمید در شهر باشت ،استان یاسوج ،کنار عمو حمید و خوانواده ی مهربون و مهمون نوازشون که جمعا 15 نفر (البته ساینا خانوم ) میشدیم تحویل شد
خلاصه ما 14 روز اونجا بودیم خیلی خیییییییییییییییییییییییییییییلی خوش گذشت هر چی بگم کم گفتم
فکر نکنم دیگه هیچ سفری به این اندازه خوش بگذره آخه ساینا اصلا اذیت نکرد کلا خواب بود یا در حال خوردن..
تقریبا خیلی غریبی نکرد اوایل زیاد بغل کسی نمیرفت اما آخراش بهتر شد مخصوصا با خاله معصومه و عمو حمید..
دقیقا کپی خاله معومه موش میشد و هنوزم میشه و دقیقا کپی عمو حمید زبون در میاورد اما این خداروشکر از سرش رفت
راستی خواهرای عمو حمید بهت میگفتن خِمپلی توهم خیلی دوست داشتی هرروز کلا با خاله مرضیه کل کل میکردی و احمدرضا رو هم خیلی روست داشتی خاله مینارو هم همینطور شاید چون شبیه مامان زهره بود
بس که از اونجا تعیف کردم تا 4روزآخر بابابزرگ و مامانبزرگ(مامانی)اومدن پیشمون و تو اینقدر ذوق زده شدی که شب خواب نمیرفتی و از تو خواب دست میزدی و پامیشدی تا ببینی هنوز هستن یا رفتن..
هر روز کارمون این بود که ظهر بریم گردش و عصر استراحت و باز شب بریم عروسی ،مگه اینقدر عروسی رفتیم قسمت خوب ماجرا هم اینجا بود که ساینا بیشتر اوقات خواب میرفت..
راستی مراسم خاص خودشونم داشتن با لباسهای محلی خودشون که منم 1 شب پوشیدم
واقعا شهر قشنگی بود امیدواریم باز قسمت شه بریم اما این دفعه برا دیدن نی نی کوچمولوی عمو حمید
راستی نگفتم که نی نی نازشون پسرِ،دلم میخواد زود ببینمش ایشالله صحیح و سلامت به دنیا بیاد
اونجا شبها سرد بود و روزها گرم
اولین شیبی که رسیدیم به عبارتی 4شنبه سوری
اینم تنها عکس سایناو سفرا هفت سین که من دارم
آخه عکسها با دوربین خواهر عموحمید گرفته شد و ایشونم رفتن شیراز و من یادم رفت عکسارو بگیرم
هر وقت بگیرم میزارم
راستی اولین عیدی رو هم از بابای عمو حمید گرفتیو دومی رو از عمو حمید
اینقدر عکس خوشکل داری نمیدونم کدومو بزارم
ساینا در حال چیدن گل
ساینا،بابا،مامان،خاله معصومه
مامان زهره و ساینا جووووونم
اینم همون مدل زبون درآوردنی که از عمو حمید یاد گرفتی
آبشار یاسوج،مامانبزرگ،بابابزرگ،بابایی،ساینا
ساینا جونم برات بهترینارو میخوام