سایناساینا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

پستــــــــــــــه کوچــــــــــــــــولو

سفر به تهران

1392/5/14 17:42
نویسنده : مامانی
415 بازدید
اشتراک گذاری

                                                       

خیلی وقته میخوام این پست بنویسم وقت نمیشه..

28 تیر ما برای مصاحبه ی سفارت سوئد رفتیم تهران، و این اولین سفر هوایی و اولین سفر ساینا به تهران بود..

کلییییی استرس داشتم..

نمیدونستم چیکار میکنه 1ساعت و 20 دقیقه طاقت میاره یه جا بشینه یا نه؟؟؟

کلی خوراکی از بستنی و آبمیوه و شکلاتو بیسکوئیت و حتییییی پفک براش خریدم و چندتا اسباب بازی هم برداشتیم به امید اینکه سرگرم شه..

خلاصه سوار شدیم اولش براش جدید بود یه 10 دقیقه ای به صندلی و کمربند و کاغذ راهنما و اینجور چیزا ور رفت بعد 5دقیقه ای با اسباب بازیاش بازی کرد،باز حوصلش سر رفت

دیگه رفتیم سراغ خوراکی ها از بیسکوییت شروع کردیم و پفک رو گذاشتیم برا آخرین و بدترین لحظات..

خداروشککر غذا رو هم آوردن و کلی با نون و ظرف غذا سرگرم شد

اما هنوز 35 دقیق مونده بود که دیگه پفک رو بیرون اوردیم 1 ربعی سرگرم شد بعد از اونم گیر داد به مرد جلویی سعی داشت موهاشو بکشه یه خورده هم با پشت سری بازی کرد خلاصه همه چی خوب بود وقتی از هواپیما پیادهد شدیم و سوار اتوبوس شدیم که بریم سالن فرودگاه خیییییلی گرمش شد و طول کشید و تا رسیدیم گریه کرد

خلاصه رفتیم که تاکسی بگیریم سوار  ماشین یه پیرمرد شدیم که اتفاقا پیکان داغووونی بود هنوز 500 متر از فرودگاه دور نشدیم از شانس ما تصادف کرد..

ما هم پیاده شدیم یه ماشین سر خیابون گرفتیم راننده که کلا به بالا شهر تهران آشنایی نداشت کلا خودمون بهش ادرس خونه عمو کوروش رو دادیم کلا بلد نبود

حتی وقتی پیاده شدیم از بابایی ادرس گرفت که چه جوری بره خونش از کجا بره اینم از شانس ما بود..ساینا تو ماشین خواب رفت وقتی رسیدیم ساینا دست من بود و وسایلو بابایی اورد وقتی رفتیم تو خونه عمو کوروش دیدم ای دل غافل پس کووووووو کیفم؟؟؟؟؟

بله تو تاکسی جامونده بود

خلاصه حکایتی بود ورد ما به تهران

اما دو روزی که اونجا بودیم اذیت نکردی فقط شب دیر میخوابیدی یه شبم رفتیم پارک پرواز ،مثلا ساینا رو بردیم اما از همون اول تا  وقتی برگشتیم خواب بودی

روز مصاحبه هم خداروشکر به ترافیک نخوردیم تو سفارت چیز خاصی نپرسیدن فقط عکس گرفتن و اثر انگشت وامضا اما نیم ساعتی کارمون طول کشید و اخراش ساینا قاطی کرده بود

موقع برگشت هم چون فرودگاه تهران 40 دقیقه زودتر از پرواز سوارمون کردن یه کم بیشتر اذیت کردی اما با همون ترفندهای قبل سرگرمت کردیم وساعت 2 رسیدیم کرمان و شما تا 4 نخوابیدی...

این دو تا عکسن تنها عکسهای ساینا تو تهرانِ آخه چون هم هوا گرم بود هم خییلی کثیف جایی نرفتیم من کاملا احساس میکردم که دارم دود تنفس میکنم!!!

تنها عکس ساینا تو هواپیما که مشغول بازی با نی آبمیوه است

       ساینا

 

وقتی میخواستم خونه عمو ببرمت حمام دیدم فقط جکوزی دارن و وان ندارن 

خلاصه به بدبختی بردمت حمام ..نمیفهمیدم تورو بشورم یا مواظبت باشم که بلند نشی و ناخنت رو تو سوراخهای آب جکوزی نکنی

خییییییییییییییلی بهت خوش گذشت چون از همه جاش آب میپاشید برات جدبد و جالب بود

    ساینا

                                                                       خدایا راض یام به رضای تو

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان ساینا
14 مرداد 92 18:57
سلام خاله جووونی اومدین تهران پیش ما نیومدین ما ناراحت شدیماااااااا
نه شوخی بود این عکس حموم چه نازهههه ماشاالله هوای تهران اینقدر آلوده نیست شایدم ما عادت کردیم خلاصه ببخشید بد گذشت


مامانی آخه نخواستیم ماه رمضونی مزاحم کسی شیم ایشالله دفعه بعد حتماااااااااا میایم پیشتون:
مامانی کسرا
15 مرداد 92 1:37
چطوری میخواستی 5 ساعت بیای سوئد!!!!
واسه یه ساعت اینجوری ماتم گرفتی؟


نه اون فرق داشت انگیزش بالا بود بعدشم خوابشو جوری تنظیم میکردم که خواب بره
عمه هانیا
15 مرداد 92 11:03
ای جونم با شکم خوشملت خدا بخورمت


اسماء ღمامانه فسقل ღ
16 مرداد 92 1:23
من موندم شیرین جون وهمسری اهل سفر همش بودن چی دارن میکشن با این فسقلی آخی محدود شدین حیرون شدین


آره واقعا فقط تو درکم میکنیاتفاقا دوباره همسری اصرار داشت اخر هفته ای بریم سفر اما من دست تنها سختمه
مریم
28 مرداد 92 1:09
عزیزم
اومیدوارم حسابی بهت خوش گذشته باشه


مرسی مریم جون