جوجه ی مامان مریض شده
عزیز دلم دیشب تا 2 نخوابیدی و آخریردمت با ماشین خوابت کردم..تا4:5خوابیدی و دفعه شروع کردی به جیغ زدن و ساکت نمیشدی وکلی اشک ریختی..الهی مامانی بمیره و اشکتو نبینه .. الهی مامان پیش مرگت شه..خلاصه بهت استامینوفن دادم و با صدای هود خوابت کردم..
صبح هم ساعت8:30 بردمت پیش دکتررئیسی که گفتن سرماخوردگی ویروسیه وداره عفونی میشه واما خداروشکرگوشت عفونت نکرده بود.. بهت آموکسیسیلین و استامینوفن داد تا سینوزیت نشه..
الانم داروهاتو خوردی و لالا کردی قربون چشات برم
دیشب سخت ترین شب زندگیم بود آخه بابایی نبود و مامان بزرگی(مامانی)تو زانوش آمپول زدهبود و تا 48ساعت نباید از جاش تکون بخوره و بابابزرگی ام که دیسک کمرش چند روزیه جا خوابش کرده..با این حال کمککردن و مامانبزرگی خوابیده کلی سرگرمت کرد و بابابزرگی ام برد تو ماشین خوابت کرد..واقعا 1دنیا ممنونشنم.اونا از همه جهت پشتیبانمون بودن امیدوارم قدرشونو بدونیم.. از اونطرفم خونه ی بابای بابایی عمه هانی و بابابزرگی هم بدجور مریضن..
دیشب داشتم به الهام جون مامان تیانا کوچولو دلداری میدادم آخه تیانا هم مریضه ومامانش نگرانشه.. همین که لپ تاپ خاموش کردم تو شروع کردی ..
تمام مدت یاد الهام جووون بودم..
الهام خدا خودش به ما مادرا صبرعیوب بده با این کوچولوهای پردردسر
ایشالله که ساینا کوچولو وتیانا کوچولو 2تاشون زووووووووود زود خوب شن باز به شیطنتاشون ادامه بدن و ماماناشونو از نگرانی در بیان...
خدایا زود خوبشون کن..
2تااااااااتون رو 1 دنیا دوست دارم..عاشقتوووووونم
خدایا شکرت