غیبت نسبتا طولانی
چحوری واز کجا شروع کنم نمیدونم ...
به قول عزیزترین دوستم همیشه فقط شروعش سخته..
اینقدر روزا اومدنو رفتن که دلم میخواسته بیام اینجا ومثل همیشه از ساینا جونم عکسای خوشکل بزارمو وخاطراتشو ثبت کنم..اما نشد
هر دفعه اتفاقی می افتاد و نمیشد امااااااااا امشب بالاخره شروع کردم اونم چون به سودابه جون قول داده بودم
اول از همه به دوستای مهربون نی نی وبلاگیم سلام میکنم و کلیییییییییییییییی ازشون غذر خواهی میکنم که این مدت نگرانشون کردم کامنت ها رو دیدم سر فرصت به همشون جواب میدم.
بله خلاصه ما بعد از یک غیبت نسبتا طولانی به خونمون (وبلاگمون)برگشتیم با 1خونه تکونی کوچولو ..
تا وبلاگ و باز کردم و خواستم شروع کنم دیدم ای دل ِ غافل... دو روز نبودیم ،ببین چی شده.. بله قالب وبلاگ ما فیلتر شده !!!!!!!!!!دستشون درد نکنه،منم کلی غصه خوردم آخه خیلی دوسش داشتم
اما کاریش نمیشه کرد.
علی الحساب این قالب گذاشتم تابعد.. هرچند که بی مناسبتم نیست ،آخه تولد جوجه ی ما نزدیکه...
الان که شروع کردم دقیقا ساینای من 11 ماه و 12 روز و 13 ساعت و 49دقیقه و20 ثانیه سن داره.
جونم براتون بگه همینطور که در جریانید ما قبل از عید رفتیم یاسوج جاتون خالی خیلی خوش گذشت (تو 1پست جداگانه توضیح میدم) تا 12 فروردین اونجا بودیم و بعد از اینکه برگشتیم دو هفته ای هم درگیر دید وبازدید عید بودیم هم اینترنت نداشتم
2ارذیبهشت هم که روز عروسی عمه هانیه بودساینا مریض شدو چنان به ما زهر شد که تا عمر داریم یادمون میمونه(اینم بعدا توضیح میدم)
این مریضی 1ماه طول کشید و بعد از اونم هزار و یک دردسر دیگه+البته تنبلی بنده
اینا همه باهم باعث شد بنده چیزی نزدیک به 3 ماه سراغ لپ تاپ و وبلاگ نرم.
اما خداروشکر گذشت و من کلی حرف و عکس دارم که کم کم و زودِ زود همه رو میزارم...
به قول سودابه جون بهتره پستها رو طولانی نزارم پس این یکی بسشه
دوستتون دارم