سایناساینا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

پستــــــــــــــه کوچــــــــــــــــولو

92/2/2

1392/4/18 1:28
نویسنده : مامانی
298 بازدید
اشتراک گذاری

   totalgifs.com barrinhas gif gif pol.gif  

نمیدونم چرا یه وقتایی زندگی اینقدر سخت میگیره چرا هیچ چیز اونجور که دلت میخواد پیش نمیره ...اما تا بوده چنین بوده من که دیگه بهش عادت کردم

بالاخره روز عروسی عمه هانیه فرارسید 92/2/2

اما چه عروسی ..چی به من گذشت فقط و فقط خدا میدونه

شب قبل عروسی زود رفتیم خونه و خوابیدیم فرداش کلی کار داشتیم اما یهو ساعت 4 از 1 صدا بیدار شدم دیدم ساینا از تو خواب داره بالا میاره

سریع بلندش کردم اما ول کن نبود بابایی رو بیدار کردیم و بعد از 1ربع رفتیم بیمارستان افضلی..

 دکتر معاینه کرد و گفت بعد از 20 دقیقه اگه استفراغ نکرد بهش ORSبدین اما سر 3،4 دقیقه باز بالا آورد و چند بار تکرار شد که دکترش گفت بستریش کنین سرم بگیره 

خیلی ترسیده بودم  اشکام میومد ساعت 4:40 به مامانم زنگ زدمو بهش گفتم اینجور مواقع هیچی به اندازه ی حضور مادر ادمو دلگرم و آروم نمیکنه

مامانمم سریع اومد و بردن که بهش سرم بزنن

من نرفتم

سرم زدن و بعد صدام کردن بغلش کردم شیر خورد و یه کم خوابید 

ساعت 7 بردیم از شکمش عکس بگیریم خیلی اذیت کرد و خیلی گریه کرد

سرم از دستش در اومد باز به اون دستش سرم زدن خیلی گریه کرد الهی بمیرم بچم خیلی اذیت شد

نمیتونستن رگشو پیدا کنن

خلاصه باز به بدبختی رو شونم خوابید بابایی هم سرم به دست پشت سرم راه میرفت توسالن بیمارستان همه نگرانش بودن

تا 11 سرم گرفت و جواب آزمایش اومد که گفتن ویروسه و 1 هفته طول میکشه

خلاصه مرخص کردن رفتیم خونه شبم باید میرفتیم عروسی

به بدختی و باعجله در بدترین شرایط آماده شدیمو رفتیم و ساینا ثانیه ای از بغلم پایین نیومد و کل شب بغلم بود جز 1 ساعت که بابایی بردش تو ماشین خوابش کرد

من که از عروسی جیزی نفهمیدم اونم عروسی که سالها منتظرش بودم عروسی دوست هیشگی، خواهر، دختر عمه، خواهر شوهر...هانیه برا من همه ی ایناست

حیییییییف..

اما متاسفانه این مریضی باعث ضعیف شدنت شد به مدت 1ماه مریض بودی

اینم تنها کسی که در تاریخ 92/2/2 از ساینا جونم دارم 

ساینا

الهی بمیرم و تورو دیگه تو همچین وضعی نبینم جوجه کوچولوی من...

دووووووستت دارم الهی تنت و روحت همیشه سالم باشه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

ღ مونا مامان امیرسام ღ
18 تیر 92 1:50
سلام دوست خوبم.ممکنه به این ادرس برید و به ((امیرسام خرمی)) امتیاز 5 رو بدید اگر قبلا به کس دیگه ای رای دادید بازهم میتونید رای بدید. تا 8 مرداد هم وقت دارید.ممنون از وقتی که میذارید گلم. خوشحال میشم اگر بعد از رای دادن خبرم کنی. soha.torgheh.ir/festival/festivalPage.php?festival=7
رها
18 تیر 92 14:34
وااای خیلی بده
خدا هیچ بچه ای رو مریض نکنه
منم کشیدم این صحنه هارو واسه بچه خوشگل داداشم
واقعا سخته ، آدم دلش هزار بار میمیره و زنده میشه
ایشا... که همه بچه ها سالم و خندون باشن همیشه ، بچه خوشگل شمام کنار این بچه ها


مرسی عزیزم ایشالله که هیچ بچه ای مریض نشه
فهیمه مامان سینا
18 تیر 92 16:13
الهیییییییییییییییییی
میدونم چی میگی ...سینا هم دقیقا همین ویروسه گرفته بود همین سری که رفتیم مشهد
مگه واسش آمپول b6نزدن؟؟

الهیییییییی دستشو

ایشالا همیشه سالم باشه و سلامت
و هیچ وقت به جز زایمانشگذرش به بیمارستان نیفته


ایشالله

مامان یاسمن و محمد پارسا
18 تیر 92 17:53
خدا راشکر که حالا بهتره ایشالاه همیشه سالم و سلامت باشه
مامان یاسمن و محمد پارسا
18 تیر 92 17:55
تولدت مبارک عزیزم البته با تاخیر


مررررررررررسی مامانی مهربون
مامانی کسرا
19 تیر 92 1:18
ترکوندی دیگه از بس مطلب گذاشتی
ورودتون رو خیر مقدم میگیم


متشکرییییییییییییم
مامان الیسای خوشکل
19 تیر 92 2:20
وای عزیز دلم .... قربونت برم ایشاا... همیشه سالم باشی .نازی.....
اسماء ஜ مامانه فسقل ஜ
19 تیر 92 11:36
الهی بمیرم من


خدا نکنه خاله اسما
عمه هانیا
20 تیر 92 0:34
الهی بمیرم ناینایی مریض بود خیلی بد بود


ان شااله همیشه سالم باشی عزیزم


مرسی عمه هانیا

مامان ساینا
31 تیر 92 1:07
الههههههههههههی بمیرم واسه بچم چقدر اذیت شده واقعااا ناراحت شدم خوندم واقعا بغضم گرفت آخه من می فهمم بچه مریض میشه یعنی چی امیدوارم همیشه سالم باشه و سر حال