دیشب قرار بود با خونواده بنده که شامل خاله ها و دایی ها میشه بریم پارکی جایی که یهو زنگ زدن میگن رفتیم سیرچ به حق چیزای ندیده و نشنیده!!!آخه آدم عاقل 8 شب تازه پا میشه بره سیرچ؟؟؟؟؟ این بود که ما نرفتیم و گفتیم برین به سلامت.. طبق معمول خودمون رفتیم پارک مادر اما روجک ما خیلی حال و حوصله نداشت و یک ساعتی موندیم و بعد رفتیم خونه بابا مهدی .. بعضی وقتا خونه بو دنو و 1 لباس راحت پوشیدنو بازی با مامان بزرگ بابابزرگ هارو به پارک و تاب سرسره ش ترجیح میدی.. اونجا کلییییی بازی کردی و خوش گذروندی.. مخصوصا وقتی عمه هانیه اومد نمیزاشتی عکس بگیرم یه دستتو بابا گرفته یکی عمه ساینا هم میگه:ااااااااه بابا ولم کنید برررر...