سایناساینا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

پستــــــــــــــه کوچــــــــــــــــولو

6ماهگی ساینا

1391/10/18 21:38
نویسنده : مامانی
1,528 بازدید
اشتراک گذاری

 

دختر نازم بالاخره موفق شدم بیام و برات ١پست جدید رو بزارم اتفاقات جدید رو ثبت کنم

مامانی رو ببخش آخه امتحانام شروع شده همزما تحویل پروژه.. وقت کم میارم معمولا تا4 صبح بیدارمو به کارام میرسم

از اینا که بگذریم باید بکم این چند روز اتفاقای خوب و بد زیادی افتاده،از جشن 6ماهی6نفره ی نیم سالگی ساینا جونم تا واکسن و ...

عزیز دل مامان نیم سالگیت مباااااااااارک عشقم

ایشالله همیشه صحیح و سلامت باشی دخترکم

اما برات بگم از واکسن و بعد از اون...

10/12 ساعت 9 واکسنت رو زدیم منو بابابزرگی(مامانی)شما رو بردیم وقتی که سوزن رو زد تو پات چیزی نگفتی اما وقتی تزریق کرد کلی گریه کردی و همش میگفتی من من من...

الهی بمیرم عشقم دل مامانی با گریه هات آتیش گرفت آخه دفعه های قبل من نمیبردمت چون دلشو نداشتم اما این دفعه چون مامانبزگ مریض بود من بردمت و چی به من گذشت فقط خدا میدونه

اما بعد از چند دقیقه ساکت شدیو دیگه گریه نکردی عصرشم بهت فرنی بادوم دادم و از روز بعدش هم سوپ رو شرروع کردیم.. اما بابایی برات به جای شیر بیومیل 1،بیومیل 2آورده بود و من نمیدونستم و خلاصه از همون روز شیر 2 رو هم بهت ندونسته دادم..

تاروز بعد از واکسنت همه چی خوب بود اما 1 دفعه 4صبح بیدار شدی و شروع کردی به جیغ زدن و کلی اشک ریختی و اصلا حاضر نبودی 1قطره شیر بخوری ..

تا عصر ساعت 6 همش گریه کردی و 2تا پستونک شیرم بیشتر نخوردی

منم از نگرانی داشتم دیوونه میشدم از شانس بعد اربعین بود و تعطیل و دکتر متخصص هم نبود

تا اینکه بردمت کلینیک فرهنگیان پزشک عمومی..

که ایشون گفتن به خاطر عوض شدن ناگهانی شیر و خوردن سوپ و زدن واکسن و... همه ی ایناست و بهت دارو داد وگفتن شیر 1بهت  بدیم

تا روز بعد خیلی اذیت کردی و خدارو شکر زود خوب شدی..

جالب انجاست که منم شنبه 2تا امتحان داشتم و کلی استرس و اما الان که برات مینویسم تو حالت خوبه خوبه و 2تا امتحانمم به خوبی دادم

همش از لطف خداست خداجوووووونم ممنونتم..

راستی ساینا جونم الان چند روزه بدون کمک خودش میشینه

الهی ماما فدای تو شه که روز به روز کارای جدید یاد مییری..

اخه دخترم تازی ماهی هم میشه(مامان زهره یادش داده)اونم چه ماهی ناز نازی.. از وقتی ماهی میشی دیگه کمتر موش میشی 

 کلی عکس جدیدم ازت انداختم که تو ادامه مطلب برات میزارم عشقم

                         

الهی قربونت برم . بچم چه ژستی گرفته

نانازم 6ماهگیت مبارک

ساینا

 

مامان فدای اون خنده هات

ساینا

 

قربون پا رو پا انداختنت کوچولوی من

ساینا

 

اینم ساینا که از حمام اومده(روز بعد از واکسن) نی نی ِ من عاشق حموم رفتنه

ساینا

 

 اینم بعد ازحمام

 چقدرم روسری بهت میاد پرنسس کوچولوم

ساینا

 

جونمی عمرمی زندگیمی ساینا جونم

ساینا

 

مامانی چشات باز تر نمیشد؟؟؟؟نیشخند

الهی قربون نگاه کردنت شم من که قند تو دلم آب میکنه

ساینا

خدارو به خاطر داشتنت 1000000بار شکر میکنم

                                                                     دوستت دارم عشقمanimation

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (24)

نیم وجبی
18 دی 91 23:33
سلام مامانی عزییییز
مرسی که سرزدین منم شمارو لینک کردم دوست خوبم


مرسی عزیزم
نرگسی
19 دی 91 1:34
خیلی باحالی مامانییییییییییییییی
قربون اون چشمای خوشگلت ماشالله هزار ماشالله .. 6 ماهگیت هم مبارک باشه عزیزممممممم


مرسی خاله نرگس
فهیمه مامان سینا
19 دی 91 12:27
نیم سالگیت مبارک گل گلک...ماهی کوچولوو آفرین چه قدر زود نشسته ...پسرک ما که تازه 8 ماهگی نشست... چه قدر عکس سومش نا نازهبهش سفید و کرم خیلی میاد
فهیمه مامان سینا
19 دی 91 12:27
دوستم سلام ...سینامون تو مسابقه شرکت کرده ...ممنون میشم بهش رای بدید این لینک مسابقه http://mychap.com/competition/comp-in.aspx?cid=14&kind=3 و این هم عکسش http://www.niniweblog.com/upl/sinaa/13576340495.jpg
مامانی کسرا
19 دی 91 16:36
نیم وجبی
19 دی 91 21:15
عزیزم رمز رو برات خصوصی فرستادم
مامان ساینا
19 دی 91 21:35
سلامممممممممم.مبارک مبارک خیییییییلی مبارک.امیدوارم دکتر بشی خاله جون.عکساتم که دیگه نگو فقط100000000000



ممنون خاله جونم
مامانی کسرا
19 دی 91 21:39
سلام
یه وقتای باگوشیم وب ساینا رو چک میکنم
گوشیم فارسی نداره
دوست ندارم واسش فینگیلیش بنویسم واسه همین ترجیح میدم با صورتک احساسم بگم
گفتم بهت بگم در جریان موضوع باشی

خیلی ناز شدن عکساش
مخصوصا لباس کرمش خیلی نازه
ببوسش

مرسی سودابه جون که همیشه به وب ساینا سر میزنی
چشای قشنگت ناز میبینه عزیزم




مامانی کسرا
19 دی 91 21:42
خیلی ناز شدن عکساش مخصوصا لباس کرمش خیلی نازه ببوسش یه وقتایی با گوشیم چک میکنم وبلاگ رو ، گوشی هم فارسی نداره دوست ندارم واسش فینگیلیش بنویسم ترجیح میدم با صورتک احساسم و نظرم بگم گفتم در جریان باشی
الهام مامان تيانا
20 دی 91 0:46
الهي قربونت برم 6 ماهه شدنت مبارك
قربون ژستات برم



ممنون خاله الهام جونم
الهام مامان تيانا
20 دی 91 0:47
واي خدا چه ناز شده با حوله حمامش
نیم وجبی
20 دی 91 15:06
وای نازیییییی
خاله چقده جیگر شدی ماشالله مامانی براش اسپند دود کن


مرسی عزیزم چشمای قشنگت ناز میبینه
الهام مامان تيانا
24 دی 91 19:54
سلام شيرين جون خوبي عزيزم ؟ پروژه ات تمام شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بسامتي ميخوايم شيريني فارغ التحصيليتو بخوريم. عشقم چطوره خوبه؟ سرگرم هستي ازش غافل نشيا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ قربونش برم ببوسش
مامان موش موشک
27 دی 91 13:52
سلام مامان جون خوبی؟ ساینا خوشگله چطوره؟ دیگه راحت باش ساینا تا یک سالگی دیگه واکسنا فعلا تموم شد ان شاالله جشن 120 سالگی خاله جون البته باید ما رو هم دعوت کنی بوس بوس بوسسسسسسسسسسس
مامان موش موشک
27 دی 91 13:57
مامانی اگه فکری کردین برای موهای ساینا جون مارو هم خبر کنید راستی شما هم که گوشش رو سوراخ نکردین اخه مو که ندارن گوششاشون هم سوراخ نیست اخر رو دستمون باد می کنن این مخمل ها


اره واقعا.من احتمالا به زودی سوراخ میکنم
مامان موش موشک
27 دی 91 13:59
خوشحال میشم بیشتر با هم در ارتباط باشیم مخصوصا دخترهای هم سن داریم و توی یک شهر هم هستیم راستی ساینا جون خوب غذا میخوره این دختر ما که اصلا خیلی بد غذا هست


منم خوشحال میشمعزیزم..ساینای ما معمولا خوب میخوره
الهام مامان آوینا
28 دی 91 1:37
خوب الحمدا... که زود خوب شده. عکساش خیلی باحال بود. یه بوس محکم از طرف ما. امیدوارم امتحانات را عالی بدی........


مرسی عزیزم
خاله ریحانه
28 دی 91 2:16
بوووووووووووووووووووووووووس


الهام مامان تيانا
30 دی 91 13:18
سلام عزيزم خوبي؛ عشقم خوبه؟ حتما درگير امتحانا و پروژه اي كه نيستي ؟ موفق باشي عزيزم . دردونه رو ببوسش از طرف من
الهام مامان تيانا
2 بهمن 91 0:07
شيرين جون دلمون تنگه ها !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
saba
3 بهمن 91 15:35
سلام.وبلاگ واقعا زیبایی دارید من وارد کننده برچسب های دیواری(دکوراسیون منزل) هستم لطفا به وبلاگ من سر بزنید ونظر خود را بگویید واگر مایل بودید تبادل لینک کنیم با تشکر http://dewall.blogfa.com/
فهیمه مامان سینا
6 بهمن 91 10:19
کجایی پس؟؟
امتحاناتو چی کار کردی؟؟



اینجام.بالاخره تموم شد همه چی خوب پیش رفت فهیمه جون
الهام مامان تيانا
8 بهمن 91 10:14
خاله جون مگه دلت تنگ نشده واسه من ؟
چرا نمياي ببينيم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من خيلي دلتنگتونم پس كجاييد ؟


چرا خاله جووووون خیییییییییییییلی.الان میام پیش تیانا جونم


الهام مامان تيانا
8 بهمن 91 19:20
واي الهي كه دورت بگردم من ؛چه قده تو ماهي نمكي؟
چقد دلم تنگ شده بود برات عزيزم


خاله جونم منم دلم برا شما و تیانا جونی تنگ شده بود